ویژه نامه ضیافت مشرق - تماشای سریال های مناسبتی صداوسیما در ماه مبارک رمضان نزد بسیاری از مردم ایران، به یک مناسک رسانه ای تبدیل شده است. منظور از مناسک رسانه ای، انجام یک فعالیت جمعی توسط گروهی از انسان ها برای ابراز هویت خود در نحوه استفاده از یک رسانه است. به این ترتیب، خیلی از مردم که در طول سال و در روزها و شب های معمول، علاقه چندانی به دنبال کردن سریال های تلویزیونی ندارند، با شروع ماه مبارک رمضان، علاقهمند به پی گیری این گونه برنامه ها می شوند. یکی از دلایل چنین گرایشی نزد مردم، همزمان بودن پخش این سریال ها با لحظات ناب و شیرین افطار و پس از افطار است؛ موقعی که همه اعضای خانواده گردهم می آیند و فضایی آمیخته از معنویت و تفریح بر منازل جاری می شود. دلیل دیگر، نوستالژی سریال های مناسبتی ماه رمضان است و بسیاری از مردم در کشور ما، نسبت به این دسته از برنامه ها دارای خاطرات خوش از سال های گذشته هستند و این باعث می شود که به طور خود به خود به سمت تماشای سریال های این مناسبت در هر سال کشیده شوند. به همین دلیل، موقعیت زمانی ماه مبارک رمضان و به خصوص حدفاصل افطار تا نیمه شب، يك فرصت مناسب رسانه ای و فرهنگی براي صداوسيماست. به ویژه اینکه در این زمان، حال و هواي فردي و اجتماعي مردم هم به گونه اي است كه آمادگي بیشتری برای پذيرش مضامين متعالي دارند، همچنان که بار مسئولیت رسانه ملی برای تأمین نیازهای مخاطب در این مقطع زمانی افزایش می یابد.
نكته مهم اين است كه اين گروه از برنامه ها با طلايي ترين لحظات زندگي هموطنانمان آميخته مي شوند؛ لحظاتي كه با هيچ زمان ديگري از سال، غير از ماه مبارك رمضان قابل مقايسه نيستند. بي ترديد اگر مردم به جاي تماشاي تلويزيون در ساعات شبانگاه پس از افطار به مسجد بروند يا به هر نحو ديگر عبادت و خودسازي كنند، خيلي مفيدتر و ارزشمندتر است. نامش را هرچه بگذاريم، همراهي، رقابت، تداخل يا تكامل، به هر حال صداوسيما هم شريك ماه مهماني خدا شده است و حداقل تاثيري كه اين برنامه ها باید بگذارند، جلا دادن به اوقات نوراني ماه رمضان و همراهي با دين ورزي مردم است. برنامه های ماه مبارک رمضان اگر نتوانند از پس این مهم بربیایند، نقش مخل فرآیندهای عبادی مردم را خواهند داشت.
آنچه طی سالهای اخیر در سیما رخ داده، این بوده است که سریالهای ماه رمضانی سيما از این منظر - تأثیرگذاری متعالی بر مخاطب- رو به افول بوده اند. این برنامه های مناسبتی، پس از دوران اوج در سال های میانی دهه 80 ، از اواخر آن دهه با افت کیفیت، ساختار و محتوا مواجه شدند. به طوری که سریالهای چهار، پنج سال گذشته سیما در ماه رمضان را نمی توان با آثاری چون «صاحبدلان»، «او یک فرشته بود» و حتی مجموعه هایی چون «اغماء» و «میوه ممنوعه» - با وجود برخی ایرادهای محتوایی - مقایسه کرد. مسئله ای که نشان می دهد، رسانه ملي به يك بازنگري جدي و در برخي ابعاد به تجديدنظر اساسي در اين زمينه نيازمند - و يا ملزم- است.
آثار پخش شده به مناسبت ماه مبارک رمضان در سیما، عمدتا حول سه مضمون، قابل تقسیم بندی هستند؛ برخی از آن ها، به خصوص در دوره ای خاص با شمایلی ماوراءالطبیعی به نمایش درآمدند، گروهی کمدی بودند و برخی اجتماعی. اما اتفاقی که هر سال رخ می دهد این است که نوع خاصی از سریال ها تورم می یابند. مثلا: در برخی دوره ها، ناگهان همه سریالها رنگ و بوی فرشته و شیطان گرفتند و در سال بعد، بخش اعظم آثار، کمدی شدند. یکی از عوامل رخ دادن چنین وضعیتی، معضل «دم دستی گرایی» بوده است؛ یعنی رجوع به سوژه های بی اهمیت و سهل الوصول، تنها برای پر کردن آنتن که آن هم ناشی از فقدان برنامه ریزی راهبردی در انتخاب موضوع و تولید محتوا در گروه های تولید سیما بوده است. متأسفانه بسیاری از سریالهای کمدی پخش شده در ماه رمضان سال های گذشته، نمونه واضح دم دستی گرایی هستند.
توقع ابتدایی و به حق درباره سریالهای مناسبتی این است که موضوع و محتوایی در خدمت آن مناسبت داشته باشند. به طور مثال: از سریال های ماه محرم انتظار می رود که در حال و هوای عاشورا و آموزه های حسینی باشند و یا از سریالهای نوروزی توقع است که ضمن برخورداری از فضایی شاد و سرگرم کننده، مضمونی مرتبط با نهاد خانواده داشته باشند. بنابراین، معنویت و اخلاق گرایی هم شاخصی حداقلی و الزامی برای همه برنامه های صداوسیما در ماه رمضان و ازجمله سریالهاست. البته، يك اثر هنري، براي تأثيرگذاري مذهبي و معنوي، الزامي ندارد كه به طور مستقيم به موضوعات ديني اشاره كند يا حتما از نمادهاي مذهبي استفاده كند؛ بلكه زمانی می توان یک أثر هنری را در دایره هنر دینی و مذهبی قرار داد که به اعتلاي روحي و فكري مخاطب بيانجامد و در ذهن مخاطب، تلنگري متعالي ايجاد كند و او را به دركي مترقي تر از زندگی و انسانیت برساند. آفت سریالهای تلویزیونی هم مثل همه هنرها، سطحی نمایی و شعارزدگی است؛ البته شعائر دینی همیشه محبوب بوده و خواهند بود، اما یک سریال تلویزیونی - و هر أثر هنری یا هر محصول رسانه ای دیگر- زمانی از این ناحیه آسیب می بینند که در بیان شعارها تیزهوشی و ذکاوت لازم را به خرج ندهند. به طور مثال: در سریال «مادرانه» که سال 92 پخش شد، شخصیت مثبت داستان فردی به نام محمدجواد بود؛ یک شخصیت عارف مسلک و منجی که دست گیر دوستان و آشنایانش است، اما ایفای این نقش به سیدمهرداد ضیایی واگذار شده بود. او بازیگر خوبی است، اما مشکل آنجاست که با حدود 120 کیلو وزن، نقش فردی را بازی کرده بود که اغلب روزهای سال روزه می گرفت! این گونه ریزه کاری ها و ظرایف هستند که به یک فیلم سر و شکل می دهند.
نوع چینش سریال ها هم از بایدهای فراموش شده نزد مدیریت تولید برنامه است. انتخاب آثار خشونت آمیز که در آن ها تضاد و درگیری شدید میان آدمها موتور محرکه درام است برای پخش در هنگام افطار چندان متناسب نیست. مثلا: در سال 90 سریالی با عنوان «سی امین روز» درست چند دقیقه قبل از افطار پخش می شد که بخش اعظم آن رونمایی از مفاسد آدم های تبهکار بود! بهتر است در چنین موقعی، آثاری که رویکردی رحمانی و مشفقانه دارند روی آنتن روند. در تولید سریال های ماورایی، اگر به جای منابع دینی و معرفتی بومی، از فیلم های غربی کپی برداری شود، نتیجه ای جز ترویج خرافات در پی نخواهد داشت. همچنان که باقی ماندن بر معلول ها وبی توجهی به عوامل معضلات در سریال های اجتماعی منجر به سطحی شدن این گونه آثار می شود. هنوز فراموش نکرده ایم که در سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» نشان داده می شد که یک دختر بدسابقه مرشد یک جوان متدین در جهان برزخ شده و همه مسائل پلیسی سریال در عالم خواب و رویا حل می شود! تمرکز بر معنویت فردگرایانه و صوفیانه به جای عرفان مبارزاتی، بی توجهی به مسائل روز جهان اسلام، عدم ارائه الگوهای شخصیتی آرمانی و در مقابل، نمایش بیش از حد شخصیت های منفی، تأکید زیاد روی خانواده های از هم پاشیده و خشونت زده و ظهور و بروز کمرنگ خانواده ایده آل و ... از دیگر نقاط ضعف سریال های مناسبتی سیما در سال های گذشته بوده است.
به طور کلی، صداوسیما بدون ایجاد کارگروهی متشکل از هنرمندان و کارشناسان فرهیخته و دین باور و بهره مند از معرفت دینی و فقدان راهبرد و برنامه بلندمدت در تهیه سریال های مناسبتی، همواره دچار نوعی سرگردانی و بلاتکلیفی در این زمینه خواهد بود.
منبع: هفته نامه ندای زاگرس استان ایلام
نكته مهم اين است كه اين گروه از برنامه ها با طلايي ترين لحظات زندگي هموطنانمان آميخته مي شوند؛ لحظاتي كه با هيچ زمان ديگري از سال، غير از ماه مبارك رمضان قابل مقايسه نيستند. بي ترديد اگر مردم به جاي تماشاي تلويزيون در ساعات شبانگاه پس از افطار به مسجد بروند يا به هر نحو ديگر عبادت و خودسازي كنند، خيلي مفيدتر و ارزشمندتر است. نامش را هرچه بگذاريم، همراهي، رقابت، تداخل يا تكامل، به هر حال صداوسيما هم شريك ماه مهماني خدا شده است و حداقل تاثيري كه اين برنامه ها باید بگذارند، جلا دادن به اوقات نوراني ماه رمضان و همراهي با دين ورزي مردم است. برنامه های ماه مبارک رمضان اگر نتوانند از پس این مهم بربیایند، نقش مخل فرآیندهای عبادی مردم را خواهند داشت.
آنچه طی سالهای اخیر در سیما رخ داده، این بوده است که سریالهای ماه رمضانی سيما از این منظر - تأثیرگذاری متعالی بر مخاطب- رو به افول بوده اند. این برنامه های مناسبتی، پس از دوران اوج در سال های میانی دهه 80 ، از اواخر آن دهه با افت کیفیت، ساختار و محتوا مواجه شدند. به طوری که سریالهای چهار، پنج سال گذشته سیما در ماه رمضان را نمی توان با آثاری چون «صاحبدلان»، «او یک فرشته بود» و حتی مجموعه هایی چون «اغماء» و «میوه ممنوعه» - با وجود برخی ایرادهای محتوایی - مقایسه کرد. مسئله ای که نشان می دهد، رسانه ملي به يك بازنگري جدي و در برخي ابعاد به تجديدنظر اساسي در اين زمينه نيازمند - و يا ملزم- است.
آثار پخش شده به مناسبت ماه مبارک رمضان در سیما، عمدتا حول سه مضمون، قابل تقسیم بندی هستند؛ برخی از آن ها، به خصوص در دوره ای خاص با شمایلی ماوراءالطبیعی به نمایش درآمدند، گروهی کمدی بودند و برخی اجتماعی. اما اتفاقی که هر سال رخ می دهد این است که نوع خاصی از سریال ها تورم می یابند. مثلا: در برخی دوره ها، ناگهان همه سریالها رنگ و بوی فرشته و شیطان گرفتند و در سال بعد، بخش اعظم آثار، کمدی شدند. یکی از عوامل رخ دادن چنین وضعیتی، معضل «دم دستی گرایی» بوده است؛ یعنی رجوع به سوژه های بی اهمیت و سهل الوصول، تنها برای پر کردن آنتن که آن هم ناشی از فقدان برنامه ریزی راهبردی در انتخاب موضوع و تولید محتوا در گروه های تولید سیما بوده است. متأسفانه بسیاری از سریالهای کمدی پخش شده در ماه رمضان سال های گذشته، نمونه واضح دم دستی گرایی هستند.
توقع ابتدایی و به حق درباره سریالهای مناسبتی این است که موضوع و محتوایی در خدمت آن مناسبت داشته باشند. به طور مثال: از سریال های ماه محرم انتظار می رود که در حال و هوای عاشورا و آموزه های حسینی باشند و یا از سریالهای نوروزی توقع است که ضمن برخورداری از فضایی شاد و سرگرم کننده، مضمونی مرتبط با نهاد خانواده داشته باشند. بنابراین، معنویت و اخلاق گرایی هم شاخصی حداقلی و الزامی برای همه برنامه های صداوسیما در ماه رمضان و ازجمله سریالهاست. البته، يك اثر هنري، براي تأثيرگذاري مذهبي و معنوي، الزامي ندارد كه به طور مستقيم به موضوعات ديني اشاره كند يا حتما از نمادهاي مذهبي استفاده كند؛ بلكه زمانی می توان یک أثر هنری را در دایره هنر دینی و مذهبی قرار داد که به اعتلاي روحي و فكري مخاطب بيانجامد و در ذهن مخاطب، تلنگري متعالي ايجاد كند و او را به دركي مترقي تر از زندگی و انسانیت برساند. آفت سریالهای تلویزیونی هم مثل همه هنرها، سطحی نمایی و شعارزدگی است؛ البته شعائر دینی همیشه محبوب بوده و خواهند بود، اما یک سریال تلویزیونی - و هر أثر هنری یا هر محصول رسانه ای دیگر- زمانی از این ناحیه آسیب می بینند که در بیان شعارها تیزهوشی و ذکاوت لازم را به خرج ندهند. به طور مثال: در سریال «مادرانه» که سال 92 پخش شد، شخصیت مثبت داستان فردی به نام محمدجواد بود؛ یک شخصیت عارف مسلک و منجی که دست گیر دوستان و آشنایانش است، اما ایفای این نقش به سیدمهرداد ضیایی واگذار شده بود. او بازیگر خوبی است، اما مشکل آنجاست که با حدود 120 کیلو وزن، نقش فردی را بازی کرده بود که اغلب روزهای سال روزه می گرفت! این گونه ریزه کاری ها و ظرایف هستند که به یک فیلم سر و شکل می دهند.
نوع چینش سریال ها هم از بایدهای فراموش شده نزد مدیریت تولید برنامه است. انتخاب آثار خشونت آمیز که در آن ها تضاد و درگیری شدید میان آدمها موتور محرکه درام است برای پخش در هنگام افطار چندان متناسب نیست. مثلا: در سال 90 سریالی با عنوان «سی امین روز» درست چند دقیقه قبل از افطار پخش می شد که بخش اعظم آن رونمایی از مفاسد آدم های تبهکار بود! بهتر است در چنین موقعی، آثاری که رویکردی رحمانی و مشفقانه دارند روی آنتن روند. در تولید سریال های ماورایی، اگر به جای منابع دینی و معرفتی بومی، از فیلم های غربی کپی برداری شود، نتیجه ای جز ترویج خرافات در پی نخواهد داشت. همچنان که باقی ماندن بر معلول ها وبی توجهی به عوامل معضلات در سریال های اجتماعی منجر به سطحی شدن این گونه آثار می شود. هنوز فراموش نکرده ایم که در سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» نشان داده می شد که یک دختر بدسابقه مرشد یک جوان متدین در جهان برزخ شده و همه مسائل پلیسی سریال در عالم خواب و رویا حل می شود! تمرکز بر معنویت فردگرایانه و صوفیانه به جای عرفان مبارزاتی، بی توجهی به مسائل روز جهان اسلام، عدم ارائه الگوهای شخصیتی آرمانی و در مقابل، نمایش بیش از حد شخصیت های منفی، تأکید زیاد روی خانواده های از هم پاشیده و خشونت زده و ظهور و بروز کمرنگ خانواده ایده آل و ... از دیگر نقاط ضعف سریال های مناسبتی سیما در سال های گذشته بوده است.
به طور کلی، صداوسیما بدون ایجاد کارگروهی متشکل از هنرمندان و کارشناسان فرهیخته و دین باور و بهره مند از معرفت دینی و فقدان راهبرد و برنامه بلندمدت در تهیه سریال های مناسبتی، همواره دچار نوعی سرگردانی و بلاتکلیفی در این زمینه خواهد بود.
منبع: هفته نامه ندای زاگرس استان ایلام